مارگو پرو است، موسس شرکت الکترونیک دیتا سیستمز و پرو سیستمز که هرکدام میلیاردها دلار به برندهای سرشناس فروخته شدند. مارگو پرو با 4.55 میلیارد دلار ثروت در رده 491 فهرست بلومبرگ قرار دارد.
آينده نگر
سال 1956، سالی که راس پرو و مارگوبیرمینگام ازدواج کردند، شرکت آمبیام داشت سرگل فارغالتحصیلان دانشگاهها را سوا میکرد. کسانی که انتخاب نمیشدند معمولا شیوه زندگی ماشینی را که شرکت به کارکنانش دیکته میکرد مسخره میکردند اما اینکار با تهمایهای از حسادت انجام میشد. وارد آیبیام شوید و بعد دیگر تا آخر زندگیتان مشخص است: شمااستقلالتان را با امنیت (مالی) تاخت زدهاید. کار در این شرکت حلقه طلایی نسل جوان دهه 50 بود.
در آن زمان مجلات زنان دائم داستانهایی منتشر میکردند که به خوانندگانشان میگفتند چگونه همسران بهتری باشند یا رئیسشان را تحت تاثیر قرار دهند، چطور مهمانی شام برگزار کنند و چطور با روی باز و خندان هر بار که شوهرشان به ایالت دیگری منتقل شد، کل خانه و زندگیشان را بار بزنند و به آن سوی کشور منتقل کنند. برای اینکه مطمئن شوند باز هم اهرمی برای تحریک این زنان همیشه نگران دارند، همواره مصاحبههایی هم چاپ میشد با زنانی که راز زنده نگه داشتن ازدواجشان را کشف کرده بودند.
اچ راس پرو، از آن دسته فارغالتحصیلانی بود که توسط آیبیام انتخاب شد. این زوج هم مثل سایر خانوادههای آیبیام زندگیشان را تنظیم کردند تا اینکه در سال 1962 راس پرو (که به عنوان فروشنده در این شرکت مشغول به کار شده بود)، پس از ثبت انواع رکوردها در کار فروش، یک روز پشت میز آشپزخانهشان نشست و نقشه راهاندازی شرکت خودش را کشید؛ شرکت الکترونیک دیتا سیستمز. پول تاسیس این شرکت از کجا آمد؟ مارگو هزار دلار از اندوختهاش را به شوهرش داد تا شرکت خودش را راه بیندازد و بعد مادر و خواهر راس و مارگو تبدیل به اولین اعضای هیئت مدیره این شرکت شدند. 6 سال بعد، راس پروی جوان 350 میلیون دلار ثروت داشت. زندگی اجتماعی او به کل زیرورو شد. و البته به دنبال آن زندگی همسرش مارگو.
مارگو سال 1933 در به دنیا آمد، یک زن کمحرف اهل ایست کوست که در زمان دانشجویی و تحصیل در رشته جامعهشناسی در کالج گوچر با راس جوان آشنا شده بود، یک مدرسه تماما زنانه در حوالی بالتیمور. گوچر که در آن زمان به عنوان عالیترین نمونه مدرسه تحصیلات تکمیلی برای دختران شستهرفته از خانوادههای آبرومند شناخته میشد، چنان پیلهای دور آنها میتنید که زنان جوان برای پیدا کردن کمی ماجرای عاشقانه باید به دنبال مفر دیگری میگشتند. مارگو بیرمینگام، دختر یک بانکدار اهل گرینزبورگ هم برای همین منظور چشم به آکادمی دریایی نزدیک به شهر آنا پولیس دوخت، محل تحصیل راس پرو که او را بدون آشنایی قبلیو از طریق دوستان مشترک شناخت و با او سر قرار رفت. سال 1956 زمانی که آنها ازدواج کردند پرو همچنان مشغول خدمت در نیروی دریایی بود.
پس از نقل مکان به دالاس، مانند بسیاری از زوجهای جوان دیگر، راس شروع به بالا رفتن از پلههای ترقی شغلی کرد و مارگو مشغول تدریس در مدرسه شد. پس از بچهدار شدن هم مارگو خودش را از درس دادن بازنشسته کرد تا نقش مادر تمام وقت را بازی کند. در طی سالیان بعد که پنج فرزندشان، کارولین، سوزان، نانسی، کاترین و راس جونیور هنوز کوچک بودند، اغلب وقت مارگو صرف مراقبت از فرزندانش میشد و بعد کارهای داوطلبانه در کلیسا و عضویت در انجمن اولیا و مربیان مدرسه دخترانش. هرچه بچهها بزرگتر شدند و نیازشان به مراقبتهای مادر کمتر شد، مارگو وقت بیشتری صرف امور اجتماعی میکرد و البته همچنان در پسزمینه باقی ماند. با این حال تا همانجا هم خدمات او در جامعه محلی خودش دور از چشم نمانده بود. فعالیتهای او در فدراسیونفرزندپروریتنظیمشدهآمریکا کهخدماتسلامتتولیدمثلوبهداشتمادروکودکرافراهممیکند، به خوبی شناخته شده بود و در سال 1991 انجمن راه متحد شهر دالاس او را برگزیده جایزه سال الکیسز تاکویلا کرد. اما چرا همه اینها را در مورد این زن فعال اما آرامِ اغلب به دور از صحنه توجهات میدانیم؟ مارگو مانند بسیاری از زنان همنسل خودش در گوشهای زندگی را جمع میکرد و هرچه داشت سر حمایت از همسرش گذاشته بود. همه اینها در مورد جزئیات زندگی یک زن خانهدار و فعال امور خیریه زمانیکمکم آشکارتر شد که رسانهها به این نتیجه رسیدند که او ممکن است بانوی اول آمریکا شود. راس پرو روز 20 فوریه سال 1992 در برنامه لری کینگ در شبکه سیانان حاضر شد و اعلام کرد که در انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده شرکت خواهد کرد.
راس که بود؟
راس پرو، سال 1930 در شهر تگزارکانا در ایالت تگزاس به دنیا آمد. پدرش کارگزار بورس بود و تخصصش در معاملات پنبه. راس اولین بار در 8 سالگی مشغول به کار شد، یکی از بچههای روزنامهرسانی که تگزارکانا گازت را صبح به صبح به دست مشترکانش میرساندند. در آن سالها همه او را با نام روی صدا میکردند اما در 25 سالگی، زمانی که پدرش را از دست داد، به یادبود او نام راس را برای خودش انتخاب کرد. او در سال 1949 و پس از گذراندن کالج وارد آکادمی دریایی ایالات متحده شد. سال 1957، همانطور که در ابتدای داستان روایت شد او با ترک نیروی دریایی به استخدام آیبیام درآمد. یکی از اولین آثاری که در ذهن سایرین از خودش به جا گذاشت این بود که او فروشنده درجه یکی است. راس خیلی زود تبدیل به یکی از بهترین فروشندگان آیبیام شد و میگویند در یکی از همان سالها، ظرفیت فروشی که باید در طی یک سال به انجام میرساند را ظرف نزدیم به دو هفته پر کرد. همین پیروزیهای کاری بود که او را مصمم کرد ایدههایش را با مدیرانش در میان بگذارد اما میگویند که تمام طرحهایش به کل از سوی بالادستیها نادیده گرفته شدند. و میشود حدس زد که همین سبب شد که آن روز پشت میز آشپزخانه بنشیند و طرح راهاندازی شرکت خودش را بکشد. سال 1962 که الکترونیک دیتا سیستمز راهاندازی شد، راس به دنبال شرکتهای بزرگ افتاد تا خدمات تحلیل داده شرکتش را به آنها بفروشد؛ 77 بار در بستن قرارداد نهایی شکست خورد تا اینکه توانست اولین مشتریاش را به چنگ بیاورد و این مشتری به تمام آن 77 بار شکست میارزید. الکترونیک دیتا سیستمز توانست با دولت ایالات متحده برای کامپیوتری کردن اطلاعات بیمه سلامت قرارداد ببندد. سال 1986 شرکت وارد بورس شد و ظرف چند روز ارزش سهامش از هر سهم 16 دلار به هر سهم 160 دلار رسید. مجله فورچون به راس پرو لقب «سریعترین و ثروتمندترین تگزاسی» را داد. سال 1984 شرکت جنرال موتورز شرکتش را به مبلغ 2.4 میلیارد دلار خرید. چهار سال بعد از آن فروش بود که راس شرکت دیگری با نام پرو سیستمز به راه انداخت که باز هم در همان حوزه تکنولوژی اطلاعات بود، این شرکت تا سال 2009 در مالکیت خود او قرار داشت تا اینکه توسط شرکت دل با مبلغ 3.9 میلیارد دلار خریداری شد.
اما همه این ثروت و راهاندازی شرکتها و شم اقتصادی او در کسبوکار نتوانست برایش شهرتی معادل دنیای سیاست به همراه بیاورد. آمیختگی او با سیاست از دهه 70 و زمان جنگ ویتنام آغاز شد، زمانی که در اواخر این جمگ فرسایشی او به این باور رسید که صدها سرباز آمریکایی به امان خدا در آسیای جنوب شرقی رها شدهاند. مسیر سیاسی او هم مثل مسیرش رد کسبوکار با بلندپروازی اوج گرفت. سال 1992 یعنی همان زمانی که پرو در برنامه لری کینگ اعلام کرد میخواهد وارد رقابتهای ریاستجمهوری شود، سالی بود که دو نامزد دیگر سرشناس در انتخابات شرکت میکردند: بیل کلینتون و جورج بوش. او به عنوان نامزد مستقل در انتخابابت شرکت کرد و هرچند که البته این حرکتش ختم به رسیدن به کاخ سفید نشد اما نتایج آرا نشان داد که او توانسته حدود یکپنجم آرا را از آنِ خود کند؛ این بهترین نتیجهای بود که از دوران تئودور روزولت به بعد نامزدی بدون وابستگی به یکی از دو جناح محافظهکار یا دموکرات توانسته بود به دست آورد. قدرت او در راه انداختن کمپین تبلیغاتی مستقل بود که نظر رسانهها را معطوف به خودش کرد و بعد هم نظرها را به سمت همسرش این نامزد پر شر و شور کشاند، مارگو پروی همیشه در حاشیه که برای چند ماه یکی از گزینههای ممکن برای رسیدن به مقام بانوی اول ابالات متحده محسوب میشد. در عین حال او در مصاحبهای گفت که برای نخستین بار وقتی شوهرش در تلویزیون اعلام کرده میخواهد درانتخابات ریاست جمهوری شرکت کند، همزمان با باقی مردم از تصمیمش باخبر شده.
راس پرو سال گذشته میلادی در سن 89 سالگی درگذشت. مارگو وارث نام و ثروت او حالا در فهرست ثروتمندترینهای دنیا قرار گرفته است. مارگوی 86 ساله امسال بدون حضور شوهرش به میان خبرهای شهر دالاس برگشت. به پاس تمامی خدمات اجتماعی و کمکهای انساندوستانه او به شهر دالاسجایزه سالانه لیز به او تعلق گرفت؛ یکی از قدیمیترین نشانهای افتخار دالاس. شوهرش خیلی سال قبلتر در 1991 همین جایزه را دریافت کرده بود. هرچند نام مارگو پرو همواره در سایه نام همسرش قرار داشت اما در همان زمانی که رسانهها به هوای انتخابات و نامزدی شوهرش با او گفتوگو میکردند توانسته بود نظر مخاطبان بسیاری را جلب کند که او را زنی باهوش و خوشصحبت یافته بودند.